دست نوشـته |
ماجرای شب هجران اسیران بلا دردمندان گرفتار غم عشق حبیب درد آن تازه ولی قصه آن کهنه شده است ماجرای دل شیدای اسیری دربند که ندارد جرات که تا حتی خود را عاشق روی چو ماهت داند قصه تازه و شیرین منست لیک در پرده بگویم سخنی مهدی جان در زمانهای قدیم بود در شهری دور یک غریبی دربند و اسیری به غم عشق نگاری حیران مانده از قافله عشق عقب مبتلا بود و پریشان و خمار از قدح باده فروش چند کلامی بنوشت من ندانم که چه شد کرد آن را به رخ پاک تو تقدیم و برفت ................. [ شنبه 88/3/9 ] [ 2:4 عصر ] [ پویا ]
[ نظر ]
آن که طالب آسایش جان و تن است باید شکیبا و بردبار باشد، در دوستی و داد و ستد با مردم کزی و کاستی و فریبکاری نکند . چون گناهی از کسی ببیند و بر او دست یابد ببخشد، و کینه خواه و تیز خشم و دشمن سوز و نابردبار نباشد. [ پنج شنبه 88/1/27 ] [ 1:8 صبح ] [ پویا ]
[ نظر ]
آن که طالب آسایش جان و تن است باید شکیبا و بردبار باشد، در دوستی و داد و ستد با مردم کزی و کاستی و فریبکاری نکند . چون گناهی از کسی ببیند و بر او دست یابد ببخشد، و کینه خواه و تیز خشم و دشمن سوز و نابردبار نباشد. [ پنج شنبه 88/1/27 ] [ 1:7 صبح ] [ پویا ]
[ نظر ]
با گریه به دنیا می آیی اما چنان زندگی کن که با خنده از دنیا بروی سرنگ [ سه شنبه 88/1/11 ] [ 10:28 صبح ] [ پویا ]
[ نظر ]
سلام به تمام دوستان سال نو رو به همه ی دوستداران زیبایی و طبیعت و نو شدن تبریک میگم. [ جمعه 88/1/7 ] [ 4:46 عصر ] [ پویا ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |